Classical agency theory suggests that equity incentives align managers’ interests with shareholders’ interests.
ترجمه لفظ به لفظ:
نظریۀ نمایندگی کلاسیک پیشنهاد میدهد که مشوقهای سهام علایق مدیران را با علایق سهامداران تطبیق میدهد.
ترجمه پیشنهادی:
بر اساس نظریۀ کلاسیک نمایندگی، مشوقهایی [که در قالب] سهام [ارائه میشوند] منافع مدیران و سهامداران را همسو میسازند.
interests در جملۀ بالا بهتر است «منافع» ترجمه شود نه «علاقه».
این پروژه، که حامی مالی آن دولت است، ظرف دو سال آینده به پایان میرسد.
ترجمه لفظ به لفظ:
This project, which is funded by the government, will be finished in the next two years
ترجمه پیشنهادی:
This government-funded project is likely to be completed in two years' time
sitters در فوتبال به معنای فرصت مسلم گلزنی است. معمولا با miss کار میرود (1).
مثال:
We only scored one [goal] in the second half, in which Rooney and Cleverley both missed sitters (2).
ترجمه پیشنهادی:
در نیمۀ دوم، که رونی و کلورلی فرصتهای زیادی را از دست دادند، فقط یک گل زدیم.
منابع:
2) Alex Ferguson: Autobiography
چای دومین نوشیدنی محبوب در دنیاست. یگانه نوشیدنی ای که از لحاظ مصرف رتبه ای بالاتر از چای دارد آب است.
Tea is the second most popular beverage in the world. Only water is rated higher in world consumption than tea.
(Textbook of food science & technology, Avantina Sharma)
الگوی کلی به شکل زیر است:
to be the most popular ... in the world
البته جمله بالا را به اشکال دیگر هم می توان بیان کرد. صرفاً یکی از الگوها نوشته شد.
مصرف جهانی:
world consumption
رتبۀ اول رو داشتن:
to be ranked first
...
معادل هایی که می توان مقابل "وکالت کردن" و "طبابت کردن" نوشت به ترتیب عبارتند از
to practice law
و
to practice medicine
البته، مطمئناً گزینه های دیگری هم برای برگردان این دو عبارت وجود دارد، اما این دو از بقیه کاربردی ترند.
همانطور که همگان می دانند هر واژه ای که در زبان وجود دارد می تواند چندین معنی داشته باشد. مثال کلیشه ای آن واژۀ "شیر" است که سه معنا از آن برداشت می شود و با توجه به کل جمله می توان معنای واقعی آن را حدس زد.
در زبان های دیگر نیز همین قضیه صادق است. غالباً مترجمان صرفاً به معنای اول و رایج تر کلمات دقت می کنند و سایر معانی آن را نادیده می گیرند. این قضیه برخی اوقات برای آن ها مشکل ساز می شود و نارضایتی کارفرما را به دنبال دارد.
به عنوان نمونه؛
معنای رایج realize درک کردن است. اما اگر از معانی دیگر آن غافل شویم، ممکن است نتیجۀ غفلت ما دردسر ساز شود. مثلاً در جملۀ زیر:
From the point of energy saving, improving the efficiency of heat exchangers can be realized in two ways.
اگر مترجم به سایر معانی این کلمه بی توجه باشد، و آن را "درک کردن" معنا کند، ترجمه ای که ارائه می گردد به این شکل خواهد بود:
"به منظور کاهش مصرف انرژی، افزایشِ کارایی مبدلهای حرارتی به دو شیوه درک می شود."
طبعاً "درک می شود" در جملۀ بالا با زمینۀ متن ناهمگون است و مخاطب از جمله هیچ برداشتی نخواهد کرد. اما چنانچه سایر معانی realize در فرهنگ لغت چک شود، به معادل های دیگری نیز بر خواهیم خورد. مانند؛ "تحقق یافتن"، "تحقق بخشیدن"، "به واقعیت تبدیل کردن" و غیره.
در نتیجه، realize در جملۀ فوق معنایی غیر از "درک کردن" دارد. می توان آن را "تحقق یافتن" معنا کرد. فرم اصلاح شدۀ جمله به شکل زیر در خواهد آمد:
"به منظور کاهش مصرف انرژی، افزایشِ کارایی مبدلهای حرارتی به دو شیوه تحقق می یابد."
سایر کلمات نیز به همین شکل هستند. از هر کلمه ای ممکن است چندین معنا برداشت شود، و ترجمه صحیحْ توجه به تمامی معانی را طلب می کند.
برای مطالعه بیشتر:
نجفی، ابولحسن (...)، غلط ننویسیم، نشر دانشگاهی.
خرم شاهی، بهاءالدین (...)، ترجمه کاوی، نشر نیلوفر.
در الگوی X-based Y ، که فراوان در متن های انگلیسی دیده می شود، based به این معناست که Y در محل X مستقر است. Y نام یک شرکت، فرد، و مانند اینهاست و X نام یک شهر یا کشور است.
به عنوان نمونه؛
Beijing-based writer یعنی نویسنده ای که در شهر پکن مستقر است (محل کار یا محل زندگی وی آنجاست)
U.S.-based companies یعنی شرکت هایی که مقر آن ها در ایالات متحده است.