حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه نوعی ابزار برای تسریع و تسهیل کار مترجم است.
حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه نوعی ابزار برای تسریع و تسهیل کار مترجم است.

آمادگی برای ورود به بازار کار



برخی از آن هنگام شستن شیشۀ خودرو استفاده می کنند؛ برخی به آن به چشم مادۀ جاذب رطوبت می نگرند؛ برخی سبزی خوردن در آن می پیچند؛ برخی آن را جزء جدایی ناپذیر فرآیند اسباب کشی می دانند؛ برخی هم برای جلوگیری از کثیف شدن کف اتاق از فواید آن بهره مند می شوند. اما مهم ترین کاربرد آن برای خیلی ها، اگر نگوییم اکثریت، جستجوی فرصت های شغلی ست. منظور آگهی های یکی از روزنامه های کثیر الانتشار است.


اما، ظاهراً از میان میلیون ها جستجوگری که به آن مراجعه می کنند عدۀ قلیلی شغل مورد نظر خود را می یابند. زیرا برای پیدا کردن شغل دلخواه سال ها پیش از جستجوی آن باید خود را مجهز کرد تا بتوان در این رقابت بی رحمانه پیروز شد. (البته از میان افرادی هم که کار پیدا می کنند شاید عدۀ بسیار اندکی به درآمدهای بالا دست یابند.)


برخی گمان می کنند تنها با مدرک دانشگاهی می توان سعادتمند شد. چنین تفکری به گمان بنده ناشی از فقر مطالعه است، چرا که نگاهی به لیست میلیاردرها و افراد کارآفرین و خلاقْ خلافِ آن را ثابت می کند. به طور مثال، استیو جابز (Steve Jobs) مدرک دانشگاهی نداشت. نامبرده تنها یکی از هزاران مورد است.  در نتیجه، دانشگاه شرط لازم برای موفق شدن نیست و برخی اوقات فکر آن را می توان از سر خارج کرد. 


در اینجا به اختصار به 6 شرط لازم برای موفقیت اشاره می شود. در این مقاله و کلا در این وبلاگ هر جا با واژۀ «موفقیت» برخورد کردید منظور نگارنده «پولدار شدن از راه حلال» است. (پول خوشبختی به همراه ندارد اما فقدانِ آنْ بدبختی و فلاکت و خیلی چیزهای دیگر را به ارمغان می آورد؛ صرف نظر از مدرک دانشگاهی و شغل شریف.) 


اگر زیر 18 سال و نگران آینده هستید مطالعۀ ادامۀ مطلب توصیه می شود؛ زیرا، این ها همگی تجربیاتی هستند که توسط افراد مختلف کسب شده و امتحان خود را پس داده اند.


شروط لازم برای پیدا کردن شغل آینده


1. فن بیان و روابط عمومی قوی:


اگر عالِم دهر باشید اما صحیح صحبت کردن را نیاموزید، علم و دانش شما، در راه رسیدن به موفقیت، کوچک ترین کاربردی نخواهد داشت. منظور از صحیح صحبت کردن به گمانم می تواند این موارد باشد: گزینشِ آگاهانه و اصولی واژه ها بسته به موقعیت، درست ادا کردن واژه ها، انتخاب واژه های گوش نواز و تاثیر گذار، ساختن جمله های زیبا، بلند صحبت کردن، و غیره. برای این منظور، باید تا حد امکان مطالعه کرد (خصوصا کتاب های ادبی) و در کنار آن اطلاعات عمومی را می بایست افزایش داد (تا در مواقع لزوم حرفی برای گفتن وجود داشته باشد). 


لازم به ذکر است، فردی که درست و اصولی صحبت نکند، در میان رقبا گم و گور خواهد شد (که متاسفانه توسط نگارنده تجربه شده است). البته، منظور پرحرفی و زیاده گویی نیست، که به گمان من می تواند جزو بدترین خصلت های انسان باشد (اگر عمری باقی باشد در پست های آتی به این خصوصیت پرداخته می شود).


2. یادگیری زبان خارجی:


زبان دوم جزء جدایی ناپذیر زندگی ست. در تمام جنبه های حیات، مخصوصا زندگی حرفه ای، به آن نیاز است. تقریبا اکثر شرکت های معتبر به فردی که زبان دوم را اصولی فرا گرفته است، نیاز مبرم دارند.


آشنایی اصولی با زبان خارجی یعنی توانایی «نوشتن، خواندن و صحبت کردن»، به گونه ای که توسط گویندگان آن زبان قابل فهم و ایرادهای موجود در آن در نازل ترین سطح باشد. در کنار آن باید توانایی شنیداری را نیز ارتقا داد که در یکی از پست های این وبلاگ به آن پرداخته شده است.


افرادی که زبان خارجی را، اصولی و دقیق، یاد می گیرند می توانند، در بسیاری از موقعیت ها، زیر گام های خود انتظار «فرش قرمز» داشته باشند. (البته لزوما نیازی به کلاس زبان نیست و در خانه هم می توان زبان یاد گرفت.)

اگر عمری باقی باشد، در پست های آتی به یادگیری زبان خارجی پرداخته خواهد شد.


3. آشنایی با کامپیوتر:


این مورد توضیح واضحات است. با این حال، یادآور می شوم، فردی که کامپیوتر نداند بیسواد به معنای واقعی کلمه است. کامپیوترْ همانطور که می دانید هیچ حد و مرزی ندارد؛ در نتیجه، باید اطلاعات مرتبط با این وسیله را بی وقفه افزایش داد تا از قافله عقب نماند. دانش نرم افزاری و سخت افزاری لازمۀ زندگی ست و فقدان چنین دانشی می تواند فاجعه به بار آورد.


در این رابطه به ذکر یک مثال در حرفۀ خودم یعنی ترجمه اکتفا می کنم. عزیزانِ مترجمی که سنی از آن ها گذشته، به علت فراری بودن از کامپیوتر، با وجود دانش به غایت با ارزش، رفته رفته از جوانان عقب می مانند. زیرا، در این دور و زمانه کارفرمای ترجمه در تمام دنیا به دنبال مترجمی ست که بتواند سریع تایپ کند، به شکل موثر در اینترنت به جستجو بپردازد، از نرم افزارهای ترجمه استفاده کند و ده ها انتظار دیگر. در این میان، در سال های آتی جایی برای مترجمانی که با کامپیوتر آشنایی ندارند وجود نخواهد داشت. 


4. بی توجهی به حرف مردم


توجه بیش از اندازه به نظرات مردمْ عموما شما را به بیراهه سوق می دهد. مثلا، شما را نصیحت می کنند حتما به دانشگاه بروید یا در فلان رشته درس بخوانید یا کار کردن در فلان حرفه را ننگ ابدی برای شما می دانند و غیره. تمام این کامنت ها را باید ایگنور کرد و در ریسایکل بینِ زندگی ریخت. (البته مشورت کردن با افراد معتبر را نباید جزو این کامنت ها حساب کرد.)


5. چند بعدی بودن


تجربه نشان داده است که اکثر کارفرماها به دنبال استخدام کارمندان چند منظوره (multi purpose) هستند؛ مثلا، ترجیح می دهند فردی را استخدام کنند که ده تخصص داشته باشد، نه اینکه ده نفر را برای انجام ده کار مختلف به کار گمارند. در نتیجه، بهتر است تا جای ممکن به یادگیری تخصص های گوناگون اهتمام ورزید.


6. توکل به خالق هستی و امید


در نهایت باید به دو مورد دیگر هم اشاره کرد که می بایست در پیش و پس تمامی فرآیندهای زندگی مد نظر قرار گیرند: توکل به خدا که «به انسان قوت قلب می دهد» و امید که «ترک آن بزرگترین گناه است».


* در کنار موارد بالا، اگر مدرک دانشگاهی هم داشته باشید بد نیست. 

* این مورد را هم مد نظر قرار دهید؛ از حالا تخصص های نان و آب دار را رصد کنید، و در یکی از آن ها، با توجه به علاقه و استعداد شخصی، آموزش ببینید.