حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه نوعی ابزار برای تسریع و تسهیل کار مترجم است.
حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه

حافظۀ ترجمه نوعی ابزار برای تسریع و تسهیل کار مترجم است.

متن مصاحبه اخیر دکتر عبدالمحمود رضوانی



این پست مربوط به گفتگویی است که استاد بزرگوارم دکتر رضوانی با یکی از روزنامه نگاران انجام داده اند. الان چهار سال و چند ماه است که بدون حتی یک جلسه غیبت سر کلاس ایشان حاضر شده ام و باید اعتراف کنم که توصیه ها و درس های وی مسیر زندگی من را به کلی تغییر داده است. ادامه مطلب علاوه بر مصاحبه مذکور، شرح مختصری از زندگی وی را نیز شامل می شود.


این مصاحبه را با اجازه مدیر وبلاگی که در انتهای پست آدرس آن را می توانید ببینید درج کرده ام، جهت برداشت از این مطالب باید از مدیر این سایت اجازه بگیرید.



گفت‌وگوبا دکتر عبدالمحمود رضوانی



ترجمه گلستان سعدی را  رسالت فرهنگی خود می‌دانم


دکترعبدالمحمود رضوانی سال 1333 در شهرستان دهاقان در خانواده‌ای متدین وفرهیخته متولد شد. وی از دانشگاه شهیدبهشتی لیسانس آمار و از دانشگاه  علوم انسانی آمریکا(AUHS)[i] فوق لیسانس و دکترای زبان وادبیات انگلیسی گرفت. برخی از فعالیت‌های علمی سی ونُه ساله ایشان شامل این موارد است: تدریس در مراکزمختلف علمی اعم از انجمن مترجمان ایران، دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، انستیتو پاستور، صدا وسیما، وزارت‌ کشور و نفت، جهاد سازندگی، N.C.C، موسسه ترجمه همزمان عصر، دبیرکل انجمن مترجمان ایران سال 74-72 ،مسؤول، مترجم وتهیه‌کننده مطلب دربیش از 600 شماره از نشریه اخباراقتصادی رویترز(بازرگانی جهان) در سال 62-60، عضویت در هیات علمی دانشگاه آمریکایی علوم انسانی، تدریس زبان فارسی به خارجیان، تالیفات و ترجمه‌هایی از فارسی به انگلیسی و برعکس، تالیف جزواتی برای تدریس زبان انگلیسی و... ایشان در عرصه ورزش دارای کمربند سیاه  دانِ 4 درهنرهای رزمی(تکواندو وکاراته) است؛ هم‌چنین به موسیقی اصیل ایرانی، خطاطی و زبان فرانسه نیز تسلط دارد. دکتررضوانی مشاور بسیاری از سازمان‌های طراز اول کشور مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت امور خارجه و صدا و سیما در زمینه ترجمه وآموزش بوده است. نویسندگی و گویندگی اخبار انگلیسی در صدا و سیما و رسانه‌های خارجی مانند B.B.C و Reuters  نیز از دیگرتجربیات رضوانی است. به‌تازگی باخبر شدیم که ایشان دست به کار ترجمه گلستان سعدی به زبان انگلیسی شده است، امری خطیروقابل توجه که کمترکسی جرأت ورود به چنان حوزه‌ای را دارد.


به جهت ظرافت‌ وحساسیت ترجمه چنین آثارفاخری، با این شخصیت فرهنگی کشورمان گفت‌وگویی صورت داده‌ایم که می‌خوانید:


به‌عنوان اولین سوال بفرمائید چه شدکه با وجود مشغله کاری، به سراغ گلستان سعدی رفتید؟آیا سفارش ارگان خاصی شما را به این کار سوق داد؟

به قول خود حضرت شیخ، در زندگی هستندکسانی که فقط «گلیم خویش را از موج به‌در می‌برند» وعده‌ای دیگر که «جهد می‌کنند تا غریقی را بگیرند»به عبارت دیگر، وظایف ما در زندگی صرفاً تامین معاش خود و خانواده‌مان نیست، بلکه نسبت به آحاد ابناء بشرنیز وظایفی داریم که به قدر وسع باید درانجام آن بکوشیم. بنده نیزترجمه گلستان را وظیفه خود می‌دانم. بارها انجام این کارعظیم از ناحیه بزرگان علم وادب به این‌جانب توصیه شده بود وحتی مورد مؤاخذه قرارمی‌گرفتم. مرحوم پدرم همواره دو نکته را به من گوشزد می‌کردند:یکی رعایت حق‌الناس و دیگری به‌جای گذاشتن باقیات‌الصالحات و به‌زعم حقیر ترجمه گلستان، به حق، اجابت چنین توصیه‌ای است. این کار به سفارش هیچ سازمانی نیست و به‌رغم توصیه برخی دوستان که می‌گفتند بهتراست آن را با مشارکت ناشریا سازمانی انجام دهم، مایلم آن را مستقلاً به پایان برسانم و نمی‌خواهم که جنبه سفارشی پیدا کند.گاهی که ذوق درمن به غلیان می‌آید، ترجمه می‌کنم و گاهی اتفاق می‌افتد که چند روزی حتی یک سطرهم ترجمه نمی‌کنم چون درحال وهوای آن نیستم. بدین ترتیب درطول یک سال و نیم گذشته، یک سوم آن را ترجمه کرده‌ام و انتظار دارم به یاری خداوند سه سال دیگر به پایان برسد.

چرا این قدر با وسواس، کارِ ترجمة گلستان را دنبال می‌کنید؟ برای شما که ترجمه امری سهل و روان است؟

 ترجمه گلستان کارسهلی نیست، بسیارهم صعب است واصولاً ترجمه ادبیات فارسی، به‌ویژه آثار شیخ اجل، به دلیل آن‌که کلامی فخیم ومشحون ازصناعات ادبی و اشارات قرآنی است، سعی و دقت زایدالوصفی را می‌طلبد. اصولاًعقیده بر این است که درمورد بزرگانی چون سعدی، شعر یک هدیه الهی است، بدین معنا که یک مصرع آن به شاعر الهام می‌شود و بقیه به عهده اوست و این نیزخود دلیل دیگری دالِ بر اهمیت بیش ازحد آن است. البته سال‌هاست که به فکر این کار سترگ بوده‌ام، ولی به‌واقع جسارت ورود به آن را نداشتم و به آینده موکول می‌کردم. اما به قول خودِ سعدی چون«تکیه برایام نیست تا دگرآید بهار»،گفتم شاید دیگر فرصتی نباشد. ترجمه این اثربه من آرامش می‌دهد وگاهی که درپیِ یافتن معنی مناسبی برای واژه‌ای هستم و یا دنبال قافیه‌ای می‌گردم، گویی گمشده‌ام را از لابه‌لای کلام شیخ می‌یابم و به عبارتی مُلهم می‌شوم.

آیا قبل از شما هم کسانی در زمینه ترجمه آثار ادبی فاخر کشورمان اقدام کرده‌اند؟

بله،معروف‌ترینِ آن ترجمه ادوارد فیتزجرالد ازخیام است که البته یک ترجمه آزاد است به عبارت دیگراصلاً  نمی‌توان بین ترجمه او و شعر خیام تناظری یک‌به‌یک(همانندی)برقرارکرد؛ ولی به هرحال موجب شد تا جهانیان، خیام را بشناسند. اشعارمولانا وحافظ نیز ترجمه شده‌اند.اما ترجمه گلستان یک‌بار توسط شخصی انگلیسی به نام جیمز راس[ii] درسال 1823منتشرشد که نسبتاً ترجمه خوبی است من به‌عنوان یک ایرانی، خودم را مدیون او می‌دانم، هرچند که اشتباهات زیادی درآن وجود دارد و ناقص است و در مورد رعایت سجع و قافیه ونکاتی ازاین قبیل تلاشی صورت نگرفته است. یک بارهم در قرن نوزدهم، فردی مجاریُ الاصل به نام ادوارد رهاتسِک[iii] آن را ترجمه نمود که با مقایسه این دو ترجمه می‌توان به‌وضوح دریافت که رهاتسِک تا حد زیادی ازترجمه جیمز راس کمک گرفته وازاو تقلید وحتی برخی چیزها را کپی کرده است. میزان اشتباهات این ترجمه به‌مراتب بیشترازاشتباهات ترجمه جیمز راس است. هرچند که درپیش‌گفتاراین ترجمه، آن را یکی ازبهترین‌ها ذکر کرده‌اند. در این ترجمه نیزخبری ازسجع و قافیه و دیگر صناعات نیست.

برای معرفی فرهنگ دینی و ملی ایران، ترجمه چه کتاب‌ها و آثاری را توصیه می‌کنید؟

ادبیات ما درجهان شهره خاص وعام است و از بین ده قله ادب جهان، حداقل شش‌تای آن‌ها ایرانی هستند. پس جای زیادی برای ترجمه و معرفی آثارمان به جهانیان داریم تا به منزلت واقعی ایران وقوف پیدا کنند و دریابند که تصویری غیر واقعی از ما در ذهن دارند. به نظر من خیرین و نیکوکاران هم باید وارد میدان شوند و حمایت کنند و اهمیت چنین کاری را نیزمثل مدرسه‌سازی بدانند. ما بزرگان زیادی داریم که حتی خودمان آن‌ها را نمی‌شناسیم، ولی یک فیلسوف درجه سه و چهارغربی را به‌خوبی می‌شناسیم.برای انجام این کار یک‌سری آموزش و تحقیق لازم است،به این صورت که نیازبه آگاه‌سازی و اطلاع‌رسانی است. دراین میان، نقش معلمان و هم‌چنین رسانه‌ها بسیار اهمیت دارد. به عنوان نمونه من هنگام تدریس زبان به دانشجویانم،ازقرآن، حکایات و روایات دینی و ادبیات کشورمان مثال‌های معتنابهی می‌آورم، زیرا براین باورم که آموزش غیر مستقیم از زبانِ استاد به‌مراتب تاثیرگذارتر از آموزش مستقیم است.مثلاً درمبحث «فراوانی»(ABUNDANCE)،اگرمثالی می‌آورم ازسوره کوثرمی‌گویم،یا اگردرمورد «SAVE » مثالی می‌زنم بلافاصله «ان الذین آمنوا»را می‌آورم تا به این طریق دانشجوی من به‌شکل غیرمستقیم با مفاهیم ناب دینی ارتباط برقرار کند وبا قرآن مأنوس شود. یا مثلاً ازشخصیت‌های برجسته ملی مانند بایزید بسطامی صحبت می‌کنم زیرا در آموزش، نحوه ارایه پیام و چگونه صحبت کردن مهم است تا بتوانیم زمینه شناخت و معرفی فرهنگی دینی و ملی‌مان را به نسل حاضر فراهم آوریم.

با عنایت به این‌که عالِم به زبان و ادبیات انگلیسی هستید، ارزیابی جناب‌عالی از ترجمه آثار فاخر ایرانی توسط اروپائیان چیست؟

سه اصل کلیدی در ترجمه وجود دارد که عبارتند از«زبان مبدا»، «زبان مقصد» و «موضوع».بدیهی است که یک مترجم خوب باید به هرسه حیطه اِشراف داشته باشد. مترجمان غربی به زبان خودشان یعنی زبان مقصد احاطه دارند، ولی آیا به زبان فارسی هم تسلط و اِشرافی دارند؟ازآن مهم‌تر، آیا ریزه‌کاری‌ها، ظرایف وتلمیحات موجود درزبان فارسی را آن‌طورکه باید درمی‌یابند؟ به نظر می‌رسد که پاسخ منفی است و بدین سبب ترجمه‌های آن‌ها غالباً روح ندارد و آن‌طورکه شایسته و بایسته است، حق مطلب را ادا نکرده‌اند.

پس با این اوصاف شما در زمره کسانی هستید که ترجمه کلمه‌به‌کلمة آثار را قبول ندارید و برترجمه محتوایی کلام تأکید دارید؟

زبان دو بُعد اصلی دارد که عبارتند از«قالب» و«محتوا». درترجمه خوب، هیچ‌یک ازاین دوعنصر نباید قربانی آن دیگری شود.امانت درترجمه(fidelity)ازاهمیت بسیار زیادی برخوردار است. برخی معتقدند که در ترجمه نمی‌توان زیبایی و امانت را یک‌جا جمع کرد و به عبارت دیگر مانعه‌الجمع هستند، ولی شخصاً چنین اعتقادی ندارم و اصرار دارم که زیبایی و امانت درکنار هم قرار گیرند. ترجمه تحت‌اللفظی، به‌ویژه در ادبیات، بی‌روح و مردود است؛ به همین منوال، ترجمه آزاد بدون توجه به امانت‌داری نیزقابل قبول نیست. ترجمه‌هایی که تاکنون ازآثاربزرگان سرزمین ما شده خالی ازنقص نیستند و متأسفانه گاهی کلامی فخیم را به‌شکلی سخیف برگردانده‌اند، به‌ویژه درحوزه شعر و حضرت شیخ که سهل و ممتنع است. با این همه«گوتة»آلمانی عاشق حافظ و«اِمِرسون»آمریکایی شیفته سعدی است. حال تصور بفرمایید که اگر کل مطلب را با تمام زیبایی‌های لفظی و معنوی‌اش درمی‌یافتند چه اتفاقی می‌افتاد و چه تاثیری بر اذهان جهانیان می‌گذاشت.

نظرتان درباره ترجمه قرآن توسط غربی‌ها چیست؟

برای ترجمه قرآن عقیده دارم که گروهی قرآن‌پژوه و گروهی اهل زبان باید گردِ هم بیایند و بسیاری از واژه‌ها و ترکیبات را با وسواس و تبادل نظر ترجمه نمایند، زیرا ترجمه چنین متونی مسؤولیت سنگینی دارد و ممکن است تحریفی صورت گیرد که قابل بخشش نیست. مثلاً درترجمه سوره«والعصر»باید ببینیم که مراد از واژة «صبر» چیست؟ شکیبایی است یا ایستادگی؟ واژه‌ها بارِمعنوی دارند و طبیعی است که به‌کار بردن یکی به‌جای دیگری موجب تغییر معنی می‌شود. این تحریف گاهی ناشی ازجهل است و گاهی ممکن است عالمانه و عامدانه باشد؛ ولی به هرحال، تحریف است و بدین‌سبب نیز من با ترجمه قرآن توسط غربی‌ها، آن‌هم غربی‌های غیر مسلمان به کلی مخالفم. اگرصرفاً واژه‌ها مطرح بودند که تفسیری مثل «المیزان» وجود نمی‌داشت. البته ترجمه قرآن توسط مرحوم خانم دکتر طاهرة صفارزاده کاری بسیار درخور تقدیر است، ولی معتقدم که ترجمه قرآن باید توسط یک گروه صورت گیرد.  

به نظرجناب‌عالی با توجه به سیاه‌نمایی رسانه‌ها وتبلیغات منفی آن‌ها علیه ایران، ترجمه این‌گونه آثارفاخر و ارزشمند تا چه میزان در اعتلا و ترویج فرهنگ دینی و ملی ما موثر است؟

امروزه هروقت درمباحث گوناگون هم‌چون فلسفه و موسیقی،هنروادبیات و...صحبتی به میان می‌آید، همگان به‌عنوان مرجع به اعاظم یونان و اروپا اشاره می‌کنند و به‌ندرت حرفی ازمفاخرما به میان می‌آید،هرچند که برخی از آن‌ها منشأ اثربوده‌اند.چه‌بسا چیزهایی که ابتدا توسط ایرانیان کشف شده ولی چون جایی به ثبت نرسیده و جهانیان از آن اطلاعی ندارند، کشف آن را به شخص دیگری و آن‌هم قرن‌ها بعد نسبت می‌دهند. بدیهی است که ترجمه آثار و معرفی مشاهیر و مفاخر ما اثرات به‌سزایی خواهد داشت.

چرا عمده افرادی که به کلاس‌های زبان انگلیسی می‌روند پس از پایان دوره شیفته و شیدای غرب می‌شوند ؟ آیا این امکان وجود ندارد تا از عناصر فرهنگی خودمان در کتاب‌ها بگنجانیم؟

زبان و فرهنگ دو مقوله‌ای هستند که به‌طور اجتناب‌ناپذیری شانه‌به‌شانه هم می‌سایند و به عبارت دیگر، یادگرفتن کامل یک زبان بیگانه بدون آشنا شدن با فرهنگ آن میسر نیست و به نظر بنده نباید این آشنایی با فرهنگ بیگانه را شیدایی تلقی کرد. ولی بدون شک مستحیل شدن در آن می‌تواند خطراتی داشته باشد؛ هرچیزی درحد اعتدال خوب است.

چرا آموزش زبان در مدارس و دانشگاه‌ها کارایی لازم را ندارند و فرد برای آموزش نیاز به کلاس زبان دارد؟

متأسفانه در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های ما بیشتر راجع به زبان صحبت می‌کنند تا درباره خودِ زبان کار کنند. شاگردان یک‌سری مفاهیم را مثل تاریخ و جغرافیا حفظ می‌کنند بدون آن‌که بتوانند آن را به‌کار ببرند، اصلاً گویی قرارنیست که زبان وسیله‌ای برای گویش و نگارش باشد.آن‌ها به زبان به‌عنوان هدف نگاه می‌کنند نه وسیله. چهار مهارت در زبان به ترتیب عبارتند از:شنیدن، صحبت کردن، خواندن ونوشتن. این همان ترتیبی است که کودک زبان مادری‌اش را فرا می‌گیرد. ولی آیا دردبیرستان‌های ما هم چنین است؟قطعاً نه. به مهارت شنیداری تقریباً پرداخته نمی‌شود. مکالمه در سطح بسیارنازلی صورت می‌گیرد وفقط به دو مهارت بعدی پرداخته می‌شود ودربسیاری موارد گویی«نگارش»، مهارت اول است و به عبارت دیگرمقارنات قبل از مقدمات قراردارند. دردانشگاه‌ها همان‌طوری که گفته شد بیشتر راجع به زبان صحبت می‌شود و دانش‌آموختة ما، به‌رغم آن که ذهنش پر از مفاهیم زبان‌شناسی و ترجمه وغیره است، نه می‌تواند خوب صحبت کند و نه خوب بنویسد. مثل خیلی ازفوتبال‌شناس‌ها که خود فوتبالیست نبوده و نیستند. پس این افراد بالاجبار برای فوتبالیست‌شدن به مؤسسات آزاد روی می‌آورند.   

چه پیشنهادی برای بهبود شیوه‌های آموزش زبان دارید؟

دردبیرستان‌ها ازوسایل کمک‌آموزشی، به‌ویژه آن‌هایی که مهارت شنیداریِ دانش‌آموزان را تقویت می‌کنند،استفاده شود. دبیران زبان ابتدا مطمئن شوند که خودشان تلفظ درستی از واژه‌ها ارایه می‌کنند. چون که بعدها تصحیح تلفظ غلط شاگردان به سختی صورت می‌گیرد.حتماً بخش قابل توجهی اززمان تدریس باید به مکالمه اختصاص یابد.در دانشگاه‌ها نیزبه‌زعم این‌جانب، بهتراست دوره لیسانس فقط به زبان عمومی پرداخته شود تا دانشجوپس ازدریافت مدرک کارشناسی، به‌خوبی قادر به تکلم و نگارش باشد و در دوره کارشناسی ارشد، رشته‌های ادبیات و ترجمه و آموزش و غیره تدریس بشود.

نظرتان درباره کیفیت کلاس‌های آموزشی زبان چیست؟

برخی از این کلاس‌ها واقعاً مفیدند ولی متاسفانه هر روزه درجراید شاهد تبلیغاتی دروغین و واهی هستیم که مثلاً در فلان تعداد ساعت به‌طورتضمینی زبان را آموزش می‌دهند. حال سوال این است که آن‌ها چه چیز را و از کجا تا به کجا یاد می‌دهند وچگونه می‌توانند چیزی را که بخش عظیمی از آن خارج از توان‌شان است، تضمین کنند؟ فرایند یادگیری یک تابع n متغیره است که بیشتر آن‌ها مربوط به شاگرد است نه معلم؛ پس چگونه تضمین می‌کنند؟ و سوال دیگر این است که این آقایان خودشان چقدر با زبان آشنا هستند؟ و اصلاً واجد صلاحیت‌های لازم برای تدریس هستند؟ بنده بعد از حدود چهل سال تدریس آن‌هم در سطحی که واقفید، هنوزمی‌ترسم از تسلط درزبان صحبتی به میان بیاورم، ولی دراین کلاس‌ها قول مسلط شدن به زبان در ظرف چند ساعت را به مردم می‌دهند و مبالغ هنگفتی می‌گیرند وبه هیچ‌کس و هیچ مرجعی هم پاسخ‌گو نیستند. فکر می‌کنم وقت آن است که با این شارلاتانیزم برخورد شود.



[i]-American University of Human Sciences

[ii] -James Ross

[iii]-Edward Rehatsek

 

منبع:


وبلاگ یادداشت های من




نظرات 11 + ارسال نظر
دلشکسته چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ http://www.varinia.blogfa.com

سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه.چقدر خوبه که با علاقه به نوشتن

ادامه میدین و به گفته خودتون مسیر زندگیتون عوض شده.

امیدوارم همواره موفق باشید.

فهیمه سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:10 ب.ظ

سلام. میخواستم ازتون بخوام اگه میشه یه شماره تماس از استاد یا موسسه ای که توش درس میدهند به من بدین..ممنون.

سلام
شماره تماس و آدرس رو از طریق ایمیل برای شما می فرستم.

فهیمه پنج‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ب.ظ

سلام. می خواستم بپرسم بره من ایمیل فرستادین؟ آخه من هنوز ایمیلی دریافت نکردم... ممنون.

سلام
بله همون روز فرستادم.
همین الان
یه ایمیل دیگه هم می فرستم.

.
.
.
ایمیلتون رو یه بار دیگه چک کنید
الان دیگه رسیده

دلشکسته جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ب.ظ http://www.varinia.blogfa.com

ببخشید من یه کنجکاوی کنم چطوری مسیر زندگیتون عوض شده ؟

واسه همین اسم وبلاگتون رو گذاشتین مسیرفرعی

یعنی مستقیم نریم؟

خواهش می کنم. اگر پست مذکور رو از اول تا آخر مطالعه کنید به این نتیجه می رسید که فرد مورد نظر فوق العاده شخص فرهیخته و باسوادی است. طبیعتا بهره بردن از محضر ایشان آنهم به مدت چهار سال و نیم زندگی هر آدمی را متحول خواهد کرد.
بسیاری از همکاران شما هم در سازمان صدا و سیما شاگرد ایشان بوده اند. شاید زندگی آن ها هم مثل مال من تغییر کرده باشد.
مسیر فرعی هم اسم یه فیلم قدیمیه. منم خیلی این فیلم رو دوست دارم. به همین دلیل این اسم رو برای وبلاگم انتخاب کردم.
حالا چرا شکل گریه گذاشتین؟

poorya دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ق.ظ

با سلام خدمت دوستان عزیز. اگه شماره ای از دکتر رضوانی یا موسسه ایشون دارین ، لطف کنین .ممنون.

سلام
همین امروز به ایمیلتون میفرستم.

وحید یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ

من سعادت تلمذ نزد دکتر رضوانی رو داشتم،شاید زبان انگلیسی درس بده ولی کنارش عشق و میهن پرستی و انسانیت و همه چیزای خوب دنیا رو یاد میده.4سال شاگرد ایشون بودم ولی متاسفانه از تهران خارج شدم و دلم برای بوسیدن دستاشون میتپه.از قول من بهشون سلام برسونین و با اجازتون مصاحبه شما با استاد رو توی فیسبوک میذارم.

سلام
خیلی از خواندن پیام شما لذت بردم.
البته لازم به یاداوری است که این مصاحبه را من انجام نداده ام، تنها آن را با اجازه ی شخص دیگری در وبلاگم قرار دادم.

مصطفی دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:28 ق.ظ

سلام دوست عزیز
زحمتی داشتم ، آیا ممکن است بگویید کلاس های استاد رضوانی کجا برگزار می شود یا تلفنی از ایشان و یا آموزشگاه محل تدریسشان بگویید؟

ممنون می شوم دوست عزیز پاسخ را به ایمیلم بفرستید

http://takeadetour.blogsky.com/1389/08/05/post-111/

سپاس

تهران چهارراه نیایش بلوار اسفندیار فکر کنم پلاک 95 موسسه ترجمه همزمان
متاسفانه چند وقتیه از تهران رفتم و دفترچه تلفنم را ندارم وگرنه تلفن موسسه را هم می نوشتم.

محمود جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ

سلام
محمود محمودی (داغه) هستم دستان استاد را میبوسم

کریم ادیب دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ب.ظ

سلام بر استاد گرامی آقای دکتر محمود رضوانی
مصاحبه شما را دیدم وخواندم بسیار خوشحال شدم موفق باشید.
بامید دیدار

شهرام یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:49 ق.ظ

ضمن عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر رضوانی و آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون، از زحمات شما نیز بابت مصاحبه بسیار زیبای فوق الذکر سپاسگزارم. لطفاٌ در صورت امکان شماره تماس استاد و موسسه ای که استاد در آن تدریس می نمایند را برای اینجانب ارسال فرمایید. متشکرم

عبدالکریم ادیب شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1398 ساعت 02:58 ب.ظ http://karimadib19.blogfa.com

امروز یک جلد کتاب گلستان سعدی ترجمه و مرحمتی دکتر عبدالمحمود رضوانی بدستم رسید که بسیار زیبا است و جای تشکر بسیار دارد.برایشان آرزوی موفقیت دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد