تمام عبارات و ترکیبات زیر را تنها می توان در جمله ترجمه کرد. صرفاً معنای کلی آن ها نوشته شده است.
مسائل معیشتی: pocket book issues
متعاقب: ensuing
فردی را به حاشیه راندن: to upstage
نفوذ داشتن: to hold sway
از فردی در حین سخنرانی حمایت کردن: to endorse
آلایش: offal
شرایط نامساعد جوی: the elements
در نیمه شب: at the stroke of midnight
ساعت اداری: office hour
شاخ به شاخ در یک رقابت: dead heat
الحاقی: additional
رویکرد عدم دخالت: hands-off approach
عنصر نامطلوب: persona non grata
استعداد خدادادی: god-given gift
باید به کسی حق داد: He must be forgiven for
به گفتۀ همه: by all account
رئیس دیوان عالی: chief justice
پیش نویس قانون اساسی: constitutional draft
وارد عمل شدن (پلیس): to be called in
رئیس بانک مرکزی: governor
معاون رئیس بانک مرکزی: lieutenant governor
شکست محاصرۀ شهر: to relieve a town
دخل و خرج (شخصی): income and expense
دخل و خرج (شرکت ها، کشورها، ...): expenditure and revenue
رشوه دریافت کردن: to be on the take
قوانین دست و پاگیر:restrictive rules
در شرایط سرنوشت ساز: to be at the crossroad
شکست خوردن: to fall through
در حال شکل گیری (بحران، ...): to be brewing
... در حال از دست دادن زمان است: Clock is ticking for
جا پای کسی گذاشتن: to follow one's footsteps
جنگ از پیش باخته: a losing battle
چیزی را کنار گذاشتن: to kiss sth goodbye
استاندار: the provincial governor of X
افشاگر: whistle blower
از سوء قصد جان سالم به در بردن: to survive an attempt at one's life
با اکثریت شکننده برندۀ انتخابات شدن:to win by a narrow margin
تشدید کردن: intensify
تقریباً تمام روز: the better part of a day
ناتوانی در پرداخت بدهی: to default on one's debt
ده سال پس از آغاز ماموریت: ten years into the mission
تجارت پررونق: brisk business
به اعتراف خودشان: by their own admission
بهای گزاف: dear cost
در اصول به توافق رسیدند: they agree in principles
کم فروغ: lackluster
کابینه ای که تمام سلایق سیاسی در آن حضور دارند: a cabinet represented by
برای ... دست به هر کاری می زنیم: to go to the end of the world to do sth
دوره: spell
فلان چیز اتفاق نمی افتد مگر اینکه معجزه ای رخ دهد: barring a miracle
در تضاد فاحش: striking contrast
دقیقاً یک سال بعد: one year to the day
اوضاع رو بدتر کردن: to add insult to injury
سیم کارت اعتباری: prepaid
سیم کارت دائم: post paid
مجری مناظره: moderator
نپذیرفتن گل: to disallow
جنجال به پا کردن: to make a fuss
جنجال رسانه ای: media hype
حریم هوایی: airspace
نقض حریم هوایی: to violate
قرار است به زودی آغاز شود: set to take effect/come into force shortly
در نزدیکی ...: a short distance away
پرواز بر فراز جایی: overflight
وزیر بهداشت در کابینۀ اوباما: the Health Secretory under Obama
به نظر می رسد بحران اقتصادی پایانی ندارد: There seems to be no end to
فردی که شانس زیادی دارد: the odds-on-favorite
حقوق دادن: jurist
وکیل تسخیری: court-appointed lawyer
با X امتیاز در صدر است: to top the standings on X points
گزارش دقیق وجود ندارد: Details are sketchy/patchy
سرنگون کردن: topple; oust; overthrow
بن بست: impasse
صفت شخص معروفی که زیاد سوتی می دهد: gaff-prone
عبارت مناسب برای فردی که با واقعیات جامعه بیگانه است: out of touch
بنابر جدید ترین گزارش های رسمی: Latest official reports show that
در سال مالی منتهی به 1390: in the financial year ending March 20, 2012
افزایش جمعیت: population growth
به فراموشی سپرده شدن: to fade/sink/slide into obscurity
به زمان های دور باز می گردد: It dates back to the time immemorial
تحولات (منطقه ای؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ ...): developments
عنوان مکرر: running head
تهدید موجودیتی: existential threat
بررسی سیاست خارجی ایران و عربستان در قبال عراق پس از صدام حسین:
A review over Iran and Saudi Arabia's policy in post-Saddam Iraq
...
اقلیم خودمختار کردستان: Kurdistan Autonomous Region
...
پشت درهای بسته: in camera
(در انتخابات) با ...درصد از رقیبش عقب تر است: He's trailing his opponent by ... percent
(در انتخابات) با ...درصد از رقیبش عقب تر است: He's lagging behind his opponent by ... percent
تبانی در مسابقات: match fixing
شرکت یا فرد برگزار کنندۀ نظرسنجی: pollster
دورۀ خشکسالی: dry spell
نون و نمک خوردن: to break bread
داشتن مواضع کاملاً متفاوت (مغایر): to hold divergent views
با چیزی در تضاد بودن: to run counter to
بی پایه و اساس: groundless; baseless
در ارتباط با: As for
فعالیت های هسته ای ایران ماهیتی صلح آمیز دارد:
Iran's nuclear activity is peaceful in nature.
...
محور اصلی مذاکرات بودن: something will take center stage during negotiations
مذاکره کنندۀ ارشد هسته ای ایران: Iran's top nuclear negotiator
تایید حکم (مثلا تایید حکم دادگاه به وسیله دادگاه استیناف):
to uphold a ruling/verdict
...
نقض حکم (مثلا تایید نکردن حکم دادگاه به وسیله دادگاه استیناف):
to overturn a ruling/verdict
پیش بینی ها نشان می دهند امیدی به بهبود اوضاع نیست:
Forecast shows no light at the end of the tunnel.
...
در پایین ترین سطح بودن: to be at the lowest
طرح های ریاضتی: austerity measures
انتظار می رود نرخ بیکاری در فرانسه تا سال 2015 به سیر صعودی خود ادامه دهد:
The rise in joblessness in France is expected to continue into 2015
...
مسالۀ آزار دهنده: pressing/burning issue
ساختنش ده سال به طول انجامیده است:
It was ten years in the making.
...
این خیابان تنها برای ترافیک سبک مناسب است:
The road is only practicable for light traffic.
...
لغو حکم: to reverse/rescind/revoke a verdict
فرهنگ مند:culture-bound
با علم به اینکه: secure in the knowledge
ریز مکالمات: transcript of calls
خط یک طرفه: suspended
تعامل بزرگ: grand bargain
خط قطع شده: disabled
اعتبار: balance
سیم کارت غیر فعال: idle
تلفن ثابت: land line
خروج از سالن به نشانۀ اعتراض: walk-out
همه جا حاضر بودن: to be in evidence
به معنای واقعی کلمه: in the true sense of the word
حریم رودخانه riparian zone
از چیزی متحمل بیشترین خسارت شدن: to bear the brunt of something
بهای چیزی را پرداختن: to pick up the tab
US taxpayers picked up the tab of two consecutive wars.
...
رئیس جمهور منتخب: president-elect
رئیس جمهور آینده: incoming president
...
رد پای ... در حادثه ای دیده می شود: to bear the hallmark
در سودده کردن مجدد شرکت نقش تعیین کننده ای داشته است:
He was instrumental in restoring profitability to the company.
...
نقش تعیین کننده داشتن: to be instrumental
نقش تعیین کننده داشتن: to play a central role
جزایر مورد مناقشه: disputed islands
از شکایت صرف نظر کردن: to drop the case against
نماینده کشورها در سازمان اوپک: governor
نمایندۀ ایران در اوپک:
Iran's OPEC governor
اجازۀ قضایی: judicial permission
توپ در زمین آن هاست: ball is in their court
از طریق مراجع قانونی: through legal channels
از طریق مراجع قانونی پیگیری می شود:
to follow up something through legal channels
...
حق مسلم: inalienable rights
مذاکرات هدفمند: targeted talks
چوب لای چرخ گذاشتن:
to put a spoke in someone's wheel
...
نمونۀ روشن: jarring/glaring/shining example
این طرح زایدۀ ذهن ... است: to be the brainchild of
در پیشگیری از (بیماری، حادثه، ...) مفید است: to keep sth at bay
تندخوانی: reading sprint
به عنوان متهم در دادگاه حاضر شدن: to take the dock
به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شدن: to take the stand
دسترسی نامحدود: unfettered access
فردی از ایده ای خوشش نمی آید:
The idea does not sit well with someone
...
عقب ماندگی فن آوری: technological backwardness
خانه ای که از انرژی خورشیدی استفاده می کند: solar-heated house
سکان: rudder
هنرپیشه ای که تغییر حرفه داده و اقتصاددان شده است: an actor-turned economist
دانش فنی: technological know-how
شرکت دایر: going concern
ادبیات انگلیسی: English letters
کسب و کار خانوادگی: family concern
چندوجهی: multifaceted
حرکت بر روی نوار سودآوری: to remain on the profitability streak
نوار شکست: losing streak
نوار پیروزی: winning streak
نخست وزیر کنونی: sitting prime minister
به درازا کشیده شدن: to drag on
در پایان سفر خود: at the close of his trip
از کاری خودداری کردن: to stay away with
معادل مناسب برای حیف و میل کردن: down the drain
تک همسری: monogamy
چند همسری: poly gamy
دوهمسری: bigamy
ارزش گذاری: valuation
شاهکار مهندسی: feat of engineering
آغاز شدن: to kick off
سازه های پیش تنیده: pre-stressed structures
سازند (زمین شناسی): formation
average (یکی زا معانی آن): معمولی؛ عادی؛ ...
How much difficulty do you think the average baby has in sleeping?
به عقیدۀ شما کودکانْ عموماً تا چه اندازه مشکل بی خوابی دارند؟
...
کار کردن تا دیروقت: to work unsocial hours
مسئولیت پذیری: accountability
آمیزه: melange
کاهش خودکار بودجه: sequester
پیدا کردن راه حل: to work out a solution
بی روح: lackluster
ادارۀ روزمره امور: day-to-day administration of affairs
حضورش را کاهش می دهد: to wind down its involvement
حمایت مردمی: public support
شواهد نشان می دهند که ...: There are indications that
اعزام نیروی بیشتر: to put more boots on
کاهش یافتن تدریجی: to erode/fade away/decline
به هم پیوستن: to team up
شانس داشتن: to stand a chance
در روزهای آینده: in the days to come
میکروبایوتای موجود در آن عمدتاً از باکتری های اسیدلاکتیک تشکیل می شود:
Their microbiota is dominated by lactic acid bacteria
...
روش انجام کاری را آموختن: to get the hang of something
طبابت کردن: to practice medicine
سابقه بیماری: medical history
مردمی: representative
سواد آموزی: literacy campaign
در مواجهه با: in the face of
دامن زدن: feed; fuel; fan the flame of
بدتر شدن: things have taken a twist/turn for the worst
برگشتن ورق: the reversal of fortune
وزیر دارایی: finance minister
هوادار: supporter
ادامه دادن: to carry on
چیزی را از مسیر اصلی اش منحرف کردن (روند؛ پروسه؛ ...): to hijack
با دقت پیگری کردن: to closely monitor
نگران کننده: alarming; worring
...
پنهان شدن: to go into hiding
فراری بودن: to be at large
تلاش خودش رو کرده است: it wasn't for lack of trying
تجدید بیعت: to reaffirm one's allegiance
...
وی در سفر دوره ای خود به آفریقا از 7 کشور دیگر نیز بازدید می کند
His African tour will take in 7 other countries
...
از مسئولیت سرباز زدن: to abdicate responsibility
در اقدامی غیر منتظره: in an unexpected move
این اقدام دولت فرانسه در راستای جلوگیری از افزایش مالیات ها صورت گرفت
the move is designed to prevent tax hike
...
تا پایان جام جهانی 2014: through the world cup finals 2014
تمدید قرارداد: to renew contract
سفر دوره ای: tour
بودجۀ سال آینده: next year's spending package
...
ثروت بادآورده: windfall
اتخاذ کردن رویکرد سختگیرانه: to take a tough line on
به نحوی از انحا: in one form or another
کشورهای بدهکار: indebted nations
کوتاه مدت: short-lived
دوران نخست وزیری او کوتاه بود: his premiership was short-lived
سفر خود را نیمه تمام رها کرد: he cut his trip short
در شرایط نامطمئن: to be on the knife edge
در شرف وقوع: sth is looming
... داره نزدیک می شه: sth is looming closer
سر مسائل قومی با یکدیگر اختلاف دارند: they are divided on an ethnic line
چیزی را به سرعت به حالت عادی بازگرداندن: to put sth back on fast track
در خطر بودن: to be on the line
نابرابر: disproportionate
واضح و آشکار: thinly-veiled
به سرعت: out-of-hand
واضح و آشکار (تابلو): to be an open secret
...
آغاز شدن: to be called to order
جلسه ساعت 10 شروع می شود: The meeting is called to order at 10
...
to carry the day
تلاش برای متقاعد کردن افراد
موزه برای بازدید عموم گشایش خواهد یافت: to open to the public
مشروعیت: legitimacy
در کورس رقابت باقی ماندن to be kept in contention
از رقابت خارج شدن to be put out of contention
از همراهی تیم محروم شدن
to receive a touchline ban
...
فرصت گلزنی (موقعیت گل): sitters
(معمولا با فعل miss به کار می رود)
دفاع پوششی fullback
پارگی همسترینگ او را سه ماه نیمکت نشین کرد
he sustained a really bad hamstring tear that
kept him on the sidelines for three months
...
اواسط؛ در میانه
halfway/midway through
در بدترین زمان ممکن اتفاق افتاد
It couldn't have come at the worst time
از محل درآمدهای مالیاتی
by future taxation
به نرخ روز
at current prices
عضو علی البدل
alternative member
adviser
استاد مشاور
supervisor
استاد راهنما
as a matter of course حسب معمول
تلاش بی شائبه
selfless efforts
بدهی بالا آوردن
to run up debts
تمام روش ها را امتحان کردن
to exhaust all avenues
.....
تبادل نظر کردن
to exchange view
to compare notes
.....
سازش
reconciliation
....
نسنجیده/سنجیده
unthinking/judicious
کنسل شدن
to call off
.....................................
سنجیده
well-thought-out
نسنجیده
ill-thought-out
.....................................
ستایش شده
well-thought-of
....
درخواست کسی را برای کمک نادیده گرفتن
to turn a deaf ear to their calls for help
...
pedestrianization (معماری): پیادهمدار کردن
...
bacterial isolate (میکروبیولوژی) جدایش باکتریایی
...
محافل دانشگاهی
academic circle
...
بازآرایی
reconfiguration
....
inequality
نامساوی
..............
جلسه ویژه
ad hoc meeting
...
قدرتنمایی کردن
to flex muscles
...
nosocomial waste زباله های بیمارستانی
...
درفترچه بانکی
passbook
....
سود پرداختی بابت تسهیلات مالی
Interest Expense
....
جواب سربالا: an evasive answer (منبع: فرهنگ کیمیا، نویسنده: کریم امامی، ناشر: فرهنگ معاصر)
...
فشارها را افزایش دادن to turn up the heat
دقایق/ثانیههای تلف شده dying minutes/seconds
گل خورده را پاسخ دادن to retaliate
Tranmere turned up the heat and Mark Proctor retaliated in the dying seconds of the first half.
(منبع: لانگمن)
...
اشک شوق ریختن
to weep for joy
...
فرار flight
فرار کردن take flight
فراری دادن to put someone to flight
....
معمولا دزد و پلیس بازی می کردیم.
We used to play at cops and robbers.
...
آتش انتقام
flames of revenge
آتش انتقام او را فراگرفت.
Flames of revenge shot through her.
....
سراغ کسی را گرفتن
to inquire after someone
این موقع شب
at this time of night
...
عینک پنسی lorgnette
....