است؛ هست؛ اند
همیشه، یا در بیشتر موارد، «است» به «هست» ارجحیت دارد. علاوه بر این، «اند» به «هست» اولویت دارد.
جایی که میتوان نوشت «است» از فعل «هست» استفاده نمیکنیم.
برای نمونه؛
وی 53 ساله است.
ایران کشور بزرگی است.
اینجا خانۀ من است.
و ...
اما در برخی موارد ناگزیریم که از «هست» به جای «است» استفاده کنیم.
برخی موارد استفاده از «هست»:
1) پس از واژۀ «نیز».
برای نمونه؛
در مرحلۀ انتهایی، که یکی از مهمترین مراحل نیز هست، توافقات میان شرکا را باید به شکل مفصل و با کمترین ابهام به روی کاغذ آورد.
2) برای تأکید.
برای نمونه؛
غذا به اندازۀ کافی برای همه هست؟
هست: وجود دارد
3) زمانی که مجبوریم «است» را به شکل جمع به کار ببریم.
در این موارد طبیعتاً مجبوریم به جای «استند» بنوسیم «هستند»
برای نمونه؛
پدر هستند؟
تعارض میان شرکتهایی که در کشور چین فعال هستند اجتنابناپذیر است.
نکته: همانطور که در ابتدای امر گفته شد، «اند» به «هست» اولویت دارد. مثلاً جملۀ بالا را میتوان به این شکل ویرایش کرد:
تعارض میان شرکتهایی که در کشور چین فعالاند اجتنابناپذیر است.
4) هست به معنای وجود داشتن
مثال؛
این ندانستند ایشان از عمی --- هست فرقی درمیان بیمنتهی (مثنوی معنوی، مولوی)
«فرقی وجود دارد»
چون بسی ابلیس آدمروی هست --- پس بهر دستی نشاید داد دست (مثنوی معنوی، مولوی)
«ابلیس آدمرویِ بسیاری وجود دارد»
این امر مخصوصاً برای شرکایی که در کشورهای در حال توسعه هستند محتملتر است.
البته جملۀ بالا را میتوان به شکل زیر ویرایش کرد:
این امر مخصوصاً برای شرکای فعال در کشورهای در حال توسعه محتملتر است.
این امر مخصوصاً برای شرکایی که در کشورهای در حال توسعه حضور دارند محتملتر است.
من که دیری است باور یافته ام آدمیزاد نه فقط خصال تمامی جانوران را در خود دارد، بلکه خصایص جمیع نباتات و جمادات هم در او هست. (سلوک ص 60).
در این شهر رودخانۀ شهیری هست، همان که چون برود مالامال، شاید دو سه روز دیگر برسد به آن شهر پیر شهره به زیباترین شهر جهان ... (سلوک ص 70)
حرف زدن و بازی با کلمات مهارتی ست که همگان کم و بیش بر آن مسلطند. اما زمانی که کلمات را می بایست در قالب جمله به روی کاغذ آورد، اغلب نتیجه ای فاجعه آمیز به بار خواهد آمد.
جملات طولانی، اشکالات بچه گانۀ دستوری، عبارات زائد، واژه های دوپهلو، بی توجهیِ کامل به علائم سجاوندی، جملات بی ربط، جملات بدون فعل، اعراب گذاری نکردن، و غیره همگی اشتباهاتی است که هنگام نوشتار زبان مادری رخ می دهند. نتیجه این خواهد شد که کسی از متنی که ما نوشته ایم سر در نمی آورد یا از یک عبارت واحد چندین برداشت متفاوت خواهد شد، گاهی نیز چند بار باید جمله ها را خواند تا متوجه منظور نویسنده شد.
برخی این مشکلات را ناشی از ضعف نگارش فارسی می دانند. با اینکه خط فارسی به دلیل اعراب گذاری نکردن و یا کم توجهی بزرگان ادب به اصلاح نقصان های آنْ خالی از اشکال نیست، اما بزرگترین مشکل زبان فارسیْ ظاهراً کم کاری ادبیِ متکلمان زبانِ فارسی است، به گونه ای که به نظر می رسد قشر تحصیل کرده تمایلی به ارتقای دانش ادبیات خود نداشته باشد.
با مراجعه به نامه های اداری، خبرهای نشریات، پست های وبلاگ، مقالات علمی، و غیره به اشتباهاتی برمی خوریم که به نظر می رسد بروز آن ها شایستۀ قشر تحصیل کردۀ کشور نباشد. افرادی که سابقه ای در کار ویرایش دارند قادرند این اشکالات را به شکل جزء به جزء بیان کنند و افرادی نیز که اهل مطالعه اند با خواندن جملات حاوی نقص ناخودآگاه متوجه می شوند که قسمتی از کار نویسنده ایراد دارد.
برای مرتفع کردن این مشکل، در زمان آموزش مقدماتی و آموزش عالی می توان برنامه ای تدوین کرد که در راستای آن بر ادبیات و نحوۀ درست نویسی تمرکز بیشتری شود. اصحاب رسانه نیز می بایست، در زمان نوشتن مقاله و یا زمانی که برای مخاطب سخنرانی می کنند، در گزینش کلمات و جمله بندی ها توجه بیشتری به خرج دهند؛ چرا که هر آنچه از رسانه بیرون می آید اغلب در اذهان نقش می بندد و چنانچه اشکالی در آن باشد، اصلاح کردن آن غیرممکن می نماید. برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه می توان به کتاب غلط ننویسیم، اثر ابوالحسن نجفی، مراجعه کرد که در آن حجم زیادی از این اشتباهات فهرست شده اند. دانشگاهیان و سایر افرادی که با قلم سر و کار دارند نیز می بایست با یادگیری اصول نگارش و ویرایش جمله هایی بنویسند که شایستۀ نام و آوازۀ آن ها باشد، و پس از اتمام متن، دست کم یک بار خود را در جایگاه مخاطب قرار دهند و قضاوت کنند که آیا «خودشان آنچه را نوشته اند می پسندند یا خیر.» اگر پاسخ منفی باشد یعنی قسمتی از کار آن ها ضعف داشته و نیاز به اصلاح دارد.